عاشقانه های من و پسرم

این روزای من فقط تویی آرامشم تویی ، من ،خونه ، تو

دَ دَ تا تا

1398/11/28 8:39
نویسنده : مامان ندا
140 بازدید
اشتراک گذاری
۸ صبح ۲۸ بهمن ۹۸


شاهینم زندگی مامان ، آرزوی برآورده شده مامان از دیشب که این وبلاگ رو برات ثبت روزی که قد کشیدی و برای بوسیدنم مجبور شدی کمرتو خم کنی بدونی مامان از لحظه ای که فهمید تو رو داره تا لحظه ای که نفس میکشه عاشقته و این عشق هیچ وقت کم نمیشه .
تمام تلاشمو میکنم تا مامان خوبی برات باشم .

یک ساعتی میشه از درد تمام عضلاتم بیدار شدم و دور خونه میچرخم ولی دلیلش لبخند رو لبم میاره دیشب در حین شیرخوردن ادامه تمرینات راه رفتنت رو میکردی و منو دراز کشیده کل تخت چرخوندی و این شد نتیجه ش 🥴
هفته گذشته خیلی پربار بوده برات مامانی ، از دیروز یه لحظه سر پا وایمیستی و کلی ذوق میزنی ، دَدَ و تاتا یاد گرفتی و با تاب بازی کلی حال میکنی.  اینقد این روزا دوست داشتنیه که دلم میخواد همه رو ثبت کنم که حتی تاریخ هاشم یادم نره . اینقد این روزا زود میگذره و هر روز تغییر میکنی . اینقد خوشکل دَدَ میگی که بابایی که اینقد رو اسمت تعصب داده دَدَ صدات میکنه و دوتایی کلی ذوق میزنین .

این جوری که برای راه رفتن تلاش میکنی و عجله داری فک کنم سر سفره هفت سین برقصی مامانی




پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)